هجرت در لغت به معنای کندهشدن و دور شدن، دست برداشتن انسان یا مجموعهای، از محل زندگی در سرزمین و مکان اصلی یا وطن به محل زندگی جدید بر اثر مجموعهای علل و عوامل مشخص و معلوم برای رسیدن به هدفی معین.
هجرت، در زندگی انسانی، پدیدهای است که از زمانهای دور در تاریخ بشری تا به امروز با اشکال گوناگون وجود داشته است و بسیاری از پژوهندگان تاریخ، بر این باورند که هجرت در طول تاریخ بشر، منشأ ایجاد تمدنهای بسیاری شده است، که ازجملهی آنها، تمدن عظیم اسلامی است که بعد از هجرت پیامبر اسلام (ص) از مکه به مدینه بنا نهاده شد.
به حکم اینکه انسان در پرتو نور عقل، اندیشه و همچنین تجزیه و تحلیلهای مصلحتگرایانه و نیز محاسبات مادی و پیوند آن با زندگی، برای تعامل و روبرو شدن با حوداث و تحولات اجتماعی و طبیعی محیط، به همان اندازه نیز عوامل و فاکتورهای عاطفی و معنوی زندگی انسان را تحت تأثیر قرار میدهد، حبّ وطن و مکان تولد، حب خانواده و اطرفیان، و حب دوستان و آشنایان و همفکران یک عمر و محیط باهم بودهاند، و خاطرات تلخ و شیرین آنان خود یک داستانی فراموشنشدنی هستند که از یاد بردنشان مشکل است.
با توجه به آنچه گفته شد، هجرت، با چنین طبیعت و محیطی و آواره شدن از هر مکان زندگی و خاک و وطن دوری و غربت از عزیزان و خانواده و دوستان، به طور کلی هجرت، غرق شدن در اراده و خواستهای دیگر است.
تمامی آنچه ذکر شد، بر انسان سنگینی میکند، به همین دلیل مگر درصدی بسیار ضعیف وگرنه هیچ مهاجری، در مکان زندگی جدید نمیتواند مطابق میل، اراده، فرهنگ آداب، رسوم و عرف آن محل رفتار کند، زیرا در زیربنای آن همیشه جای خواستهها، خالی بوده و نمیتواندآن مکان را مکانی دائمی فرض نماید.
بنابراین اگر هجرت این همه گرفتاری، موانع مادی و معنوی با همهی ناکامیها، استرسها و ترسهای درونی، وجدانی و روحی دارا میباشد، پس وجه تمایز منحصر به فردش همین مراحل است و در ارزشیابیهای فرد مهاجر برای زندگی، هجرت بهعنوان تنها گزینهی مورد نظر امروز از لحاظ مادی و زیانهای معنوی بعد از آن مطرح است.
صرف نظر از هرگونه علتی برای هجرت و بدون در نظر گرفتن تعداد افراد مهاجر، هجرت دو نوع میباشد:
الف: مهاجرت اجباری و تبعید برای شروع زندگی جدید در مکانی تازه تحت نظر و فشار.
ب: مهاجرت طبیعی و از روی میل و رغبت.
با توجه به دلایل فوق میتوان مهاجرت را به شکلهای زیر طبقهبندی نمود:
1- مهاجرت برای تهیه خوراک و پوشاک و گریز از گرسنگی.
2- مهاجرت از ترس جان و تهدید به مرگ.
3- مهاجرت برای اشغال سرزمینی دیگر و به عبارتی کشورگشایی.
4- مهاجرت و کوچ اجباری مردم از طرف حکومت و قدرت سیاسی کشور به منظور تغییر و تحول جغرافیا و نقشهی یک منطقه.
5- مهاجرت دینی به سرزمینهای مبارک و متبرک.
6- تبعید از سوی حکام کشور.
7- مهاجرت جهت اهداف نظامی.
بزرگترین هجرت و تاریخسازترین آن، هجرت رسول خدا(ص) است که به تبع مرام، عقیده و بنیاد نهادن نظامی جدید از سایر اشکال مهاجرت تقلیدی جدا میگردد.
این هجرت، هجرت پیام و عقیدهای جدید است در مقابل بهوجود آمدن دنیایی جدید و کاملاً تازه.
رسول خدا (ص) در جامعهای بود که در آن آداب، رسوم و عرف قبایلی قانون و دستور زندگی بود. میبایست بر اساس تعاملات قومی و قبیلهای تمامی پیوندها صورت پذیرد و هریک از افراد در همهی قبایل موظف به اجرای این اوامر و نواهی و آداب رسوم طایفهای بودند؛ زیرا فرد در این جامعه بهوسیله قبیله، شهروند با شخصیت و دارای ابهت است و جدا شدن از قبیله و زندگی قومی مساوی با مرگ تدریجی، سختی و تحمل رنجها و مشکلات فراوانی بود.
در زندگی قبیلهای تنها رئیس قبیله، همهکاره، تصمیمگیرنده، تصمیمساز و برنامهریز برای تمام امور افراد آن قبیله برای اجرای کلیهی امور صلح و آشتی بود و بایستی همهی افراد دستورات اجرائی او را باید رعایت کنند.
قبایل زمان رسول خدا (ص) در باورهای اباء و اجدادی جاهلیت (بتپرستی، کاهنی، فالگیری) غرق بودند، تمامی این قبایل، علاوه بر بتهای داخل کعبه، بتهای مخصوص به خود، داشتند.
در آن دوران، مردم به دو طبقه تقسیم میشدند:
1- گروهی برده، تنگدست، فقیر، که بهوسیلهی اشراف خرید و فروش میشدند و هیچ پناهگاهی جهت دادخواهی نداشتند.
2- گروهی در رفاه و دارای امکانات مادی که این گروه نیز از طریق عشیره و قبیلهی خود حمایت میشدند.
قبایل جهت دفاع از خود در این وضعیت به مردان جنگاور و سوارکار نیازمند بودند؛ پس هرگونه اتفاق (به گمان آنان) همچون تولد دختر، مایهی سرافکندگی خانواده و عشیره بود. رفتارهای ناشایست همچون زنا، قمار، شراب خواری، دزدی، دروغ و ... از خو و خصلتهای اصلی جاهلی آن زمان بود.
در چنین جامعهای با این خصوصیات ناشایست و غیراخلاقی، رسول خدا (ص) همراه کسانی که به او ایمان آورده و در بین دوستان، صحابه و یاران او بودند مدت 13 سال با تحمل هرگونه فشار، شکنجه، شهادت، و فشار اقتصادی در مقابل آداب و رسوم نامطلوب، عرف غلط و رفتارهای غیرمنطقی ایستادگی نمودند و خواستار تحول بنیادین و تغییرات ریشهای در نظام اجتماعی و سیاسی شدند، تا آن جامعهی جاهل، کجفهم و مشرک را به جامعهای کاملاً نو را برمبنای توحید و یکتاپرستی بنیانگزاری نمایند.
روشن است این حرکت جدید با این ایده و پیام، هرگز با خواستههای ناشایست و غیرمنطقی اشراف و بزرگان سازگار نبود؛ به همین دلیل تصمیم به نابودی و ریشهکن کردن این نهال گرفتند، کسانی همچون ابوجهل، ابوسفیان، ابولهب، عتبة، شیبة، عقبة بن ابیمعیط، امیة بن خلف و ... به اتفاق آرا، تصمیم گرفتند با نوک شمشیرهای خود قلب منزلگاه وحی را شرحهشرحه کنند و برای همیشه سرقافلهی کاروان نور، خورشید نبوت و پرچمدار آزادی را از میان بردارند، نقطهی شروع هجرت از همین تصمیم نابخردانه و شیطانی سران مشرک قریش آغاز شد. هجرت رسول خدا(ص) از ترس و مرگ خود نبود، بلکه اشراف و بزرگان جاهل مکه دیگر تحمل انتشار این برنامه را نداشتند و ضعفای مؤمنان را شکنجه و آزار میدادند و رسول خدا (ص) به این نتیجه رسید که این در این دیار امکان فعالیت نیست، به همین دلیل برای به این نتیجه رسید که در میحطی که شرک و کفر مسلط است و امکان عبادت آزادانهی خدای متعال وجود ندارد، قادر به زندگی با کافران نیستند. همچنانکه قبلاً عمویش ابوطالب بهنمایندگی از سران قریش، به ایشان عرض کرده بود: ای برادرزادهی من، اگر شما با این کار و باری که پیشه کردهاید، به دنبال ثروت و دارایی هستید، ما جملگی از داراییهای خودمان آنقدر به شما میدهیم و بر ثروت شما میافزاییم که شما ثروتمندترین ما شوید، اگر به دنبال کسب جاه و مقام و پایگاه اجتماعی هستید، ماهمگی شما را سید و سالار خویش میگردانیم، و به گونهای که هیچ کاری را جز به فرمان شما انجام ندهیم. ... ولی قبلاً رسول خدا(ص) جواب دندانشکن و تاریخی به آنان داده بود که فرمود:
«واللّه يا عَمّ ، لو وضعوا الشَمسَ في يَميني والقَمرَ في يَساري على أن أترُك هذا الأمرَ ما تَرَكتُهُ حتى يُظهِرَهُ اللّهُ أو أهلِكَ دونَهُ؛ بهخدا سوگند عمو جان، اگر خورشید را در دست راست من، و ماه را در دست چپم بگذارند، تا من این دعوت الهی خویش را، پیش از آنکه خداوند آنرا پیروز گرداند، یا من خود در این راه از میان بروم، رها سازم، من دست از این کار نمیکشم!»[1]
دیگر آنکه هجرت رسول خدا (ص) به سوی مدینه، رساندن صدای اسلام و آشنا کردن مردم مدینه با اسلام نبود، زیرا دعوت اسلامی قبل از هجرت ایشان ابتدا بوسیله دو پیمان عقبهی اول و دوم و سپس توسط اولین سفیر اسلام صحابی گرانقدر مصعب بن عمیر(رض) رسیده بود، بلکه استراتژی هجرت، آماده نمودن زمینهی آزادی برای برجستهتر کردن، پیادهسازی و عملی کردن باورها و خواستههای شریعت بزرگ اسلام در جهان بود، تا عقیدهی یکتاپرستی، جای بتپرستی و شرک، عدالت، برابری و مساوات جای ظلم، ستم و بردگی را بگیرد.
رسول خدا (ص) هجرت نمود تا شریعت الهی بتواند ارتباطات و دوستیها را به هم پیوند زند و سود و زیانها را مشخص نماید و هریک را در جای خود بهکار گیرد، در جامعهی اسلامی اهداف شرعی و برنامههای آن ضامن گرفتن حق و حقوق و داراییهای مردم هستند، نسب و طایفه، رنگ و نژاد، همه مساوی و یکسان هستند و پایان عمر هرگونه ظلم، زنده به گور کردن دختران میباشد،
این کاروان نور و روشنائی در روز دوشنبه هشتم ربیعالاول سال چهاردهم بعثت –سال یکم هجری- به سرزمین قبا وارد شدند. تمامی اهل یثرب (که از آن پس شهر پیامبر «مدینة النّبیّ» خوانده شد) برای استقبال آن حضرت بسیج شده بودند و با سرود تاریخی «طلع البدر علینا» به پیشواز ایشان رفتند و برای اولین بار در مدینهای که قبلاً فرقه و دشمنی بود، جامعهای مدنی که در آن کلیهی جمعیت آن که از گروههای فکری و دینی مختلف تشکیل شده بود مطابق توافقنامه زندگی مسالمتآمیزی را شروع کردند. انشاءالله در بخشهای بعدی به نحوهی تشکیل و کارکردهای نخستین دولت مدنی که در آن قاطبهی مردم آن، از حقوق شهروندی خود برخوردار شدند را مورد بحث و بررسی قرار میدهیم.
ادامه دارد ...
پاورقی:
-------
[1]- شیخ محدث ناصرالدین آلبانی -رحمه الله- دربارهی این حدیث میگوید که این حدیث اسناد ثابتی ندارد و جزو احادیث ضعیف است. ویراستار
نظرات